English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (80 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to study persian U زبان فارسی تحصیل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he is a persian U او ایرانی است
Persian U ایرانی
Persian U فارسی
Persian Gulf U خلیج فارس
Persian knot U گره فارسی
Persian rug U [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
i teach him persian U من به او فارسی درس میدهم
he is a scholar in persian U است
Persian carpet U قالی ایرانی
Persian cat U گربه ایرانی
he is a scholar in persian U در زبان فارسی فاضل
persian blinds U پنجره کرکرهای
persian lamb U گوسفند قره کل
the persian language U زبان فارسی
Persian knot U گره نامتقارن
In Persian script . U بخط فارسی
persian wheel U دولاب
persian wheel U چرخاب
persian lamb U پشم قره کل
Persian cat U گربهایرانیگربهایکهموهایبلندوصورتگرددارد
My mother togue is Persian. U زبان مادری من فارسی است
This is its Persian rendering ( translation) . U این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
persian herioic verse U بحر متقارب
Persian [Iranian ] calendar U گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
persian herioic verse U بحر تقارب
There are many difference between Persian and English . U بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
This is the oldest Persian script in existence. U این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
Persian cumin [Carum carvi] U زیره [گیاه شناسی] [غذا و آشپزخانه]
Persian cumin [Carum carvi] U زیره ایرانی [گیاه شناسی]
The persian gulf is between Iran and saude Arabia . U خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
self study U مطالعه پیش خود
s.for study U ذوق تحصیل
s.for study U میل به تحصیل
study U بررسی کردن
study U درس خواندن خوانش
study U تحصیل
study U تحصیل کردن مطالعه کردن
study U موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
study U غور بررسی
study U مطالعه
study U درس
to study up U خود را اماده امتحانات کردن
study U بررسی
study U تحقیق
study U طرح ازمایشی
study U تحقیق کردن
study U بررسی کردن
study U مطالعه کردن
study U تجزیه کردن
study U ارزیابی کردن
study U سنجیدن
study U عیار گرفتن
to study out U با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
study U محک زدن
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
brown study U عالم رویا و هپروت
case study U بررسی موردی
What is your branch of study? U رشته تحصیلیتان چیست ؟
motion study U مطالعه ی حرکت
to study for the bar U تحصیل حقوق کردن
to study for the bar U درس حقوق خواندن
my unwillingness to study U بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
motion study U تحرک سنجی
motion study U حرکت پژوهی
child study U کودک پژوهی
methodical study U بررسی روشمند
he applied him self to study U مشغول تحصیل شد
he applied him self to study U دست بتحصیل زد
graduate study U تحصیلات دانشگاهی
empirical study U بررسی تجربی
feasibility study U مطالعه امکان سنجی
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
feasibility study U مطالعه امکانپذیری
feasibility study U امکان سنجی
feasability study U مطالعات اجرایی
feasability study U مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
pilot study U بررسی مقدماتی
field study U بررسی میدانی
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to make a study of something U چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
case study U مورد پژوهی
time study U بررسی زمانی
area study U بررسی منطقهای
threat study U بررسی توسعه تهدید دشمن
threat study U بررسی امکانات رزمی دشمن
system study U مطالعه سیستم
application study U بررسی پذیرش اماد
application study U بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
study habits U عادتهای مطالعه
area study U بررسی منطقه
study for bar U دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
staff study U بررسی ستادی
capability study U مطالعه امکان انجام کار
empirical study U بررسی ازمودی
time and motion study U بررسی زمان و حرکت
methods of economic study U روشهای مطالعه علم اقتصاد
time study man U وقت نگه دار
rozenzweig picture frustration study U ناکامی سنج مصورروزنزوایگ
After dinner he likes to retire to his study. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
symonds' picture study test U ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
allport vernon lindzey study of values U ارزش سنج الپورت- ورنون- لیندزی
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. U اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
Recent search history Forum search
1frangible
3reza afshar
3reza afshar
3reza afshar
1postside
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com